درباره‌ی یک تاکتیک انقلابی

5 فوریه 2009

اصلا من همین‌جوری‌ام همیشه. انگار حتما باید کسی دعوت کند تا بروم جایی. انگار اگر دعوتی نباشد، وظیفه‌ی خودم نمی‌بینم…

بله. می‌گفتم. ابتر ماندن آن جمله را ببخشایید. تا همان جای‌اش کافی بود. حالا کسی دعوت کرده، و خواسته خاطره‌‌هایی بنویسیم که این روزها زنده می‌شوند خود به خود. خاطره‌هایی که لابد از سال‌های کودکی و نوجوانی در ذهن و جان‌مان تنیده شده.

خیلی بد است که آدم دعوت کسی را اجابت کند، اما جزییات دعوت را تغییر بدهد، اما چه چاره از بعضی بدی‌ها!

ما که آن زمان‌ها نبودیم،‌ و –به درستی- نمی‌دانیم چه islamic-revolutionخبر بود و چه گذشت و چه کسانی انقلابی بودند و چه کسانی نبودند و این روزها تازه یادشان افتاده که انقلابی بودن هم چیز خوبی است.

البته همه حق دارند آن روزها انقلابی نبودن را خوب بدانند و این روزها انقلابی بودن را. به کودکانی مثل من هم ارتباطی ندارد. اصلا قرار هم نبود این را بگویم این وسط.

می‌خواستم بگویم ما که نبودیم، و نمی‌دانیم چه خبر بود و اوضاع چه بود؛ گرچه کلیاتی می‌دانیم و تحلیل کلی‌ای هم داریم. از شما چه پنهان چند روز بیش داشتم یکی از نوشته‌های یکی از آدم‌های تاثیرگذار و برجسته‌ی انقلاب اسلامی را می‌خواندم. دوست هم ندارم بگویم که بود.

بله. آمدیم بند بعد؛ بی‌دلیل. در بخشی از آن متن، –که می‌خواندم،- این جمله برایم آزاردهنده بود. کدام جمله؟ صبر کنید. پیش از این‌که آن جمله را بگویم، باید بگویم به من اعتماد کنید. در جمله هیچ دست‌کاری‌ای نکرده‌ام. و گرچه از میانه‌ی یک متن انتخاب شده، اما تضمین می‌کنم معنای مستقل دارد. جمله این است:

آن روز هر پدیده‌ی ناپسندی را به شاه ملعون نسبت می‌دادیم.

بلافاصله بعد از این، جمله‌ی دیگری آمده:

درست هم بود.

شاه باید کنار گذاشته می‌شد، بالاتر از آن، نظام شاهنشاهی و استبدادی هم باید ویران می‌شد. ولی چرا باید «هر پدیده‌ی ناپسندی» به شاه نسبت نسبت داده می‌شد؟ بله. این هم درست که او بود که پایه‌ی بسیاری از پدیده‌های ناپسند بود، اما نه «هر پدیده‌ی ناپسندی».

این نکته را هم شاید لازم باشد بگویم که این جمله، سال‌ها پس از انقلاب اسلامی گفته شده، و از جمله‌ی  برخی سخنان شتاب‌زده و تند روزهای نخست انقلاب نیست.

شاید خوب باشد اگر پیچک سر به هوا، بامدادی، پات ریوت، بر ساحل سلامت، سیبیل طلا و دیگران هم بنویسند. بله. این یعنی من از این‌ها دعوت می‌کنم! چه عجله‌ای است حالا. باز هم اگر لازم شد، کسان دیگری هم دعوت می‌کنم.

7 پاسخ to “درباره‌ی یک تاکتیک انقلابی”

  1. کوثر Says:

    این «درست هم بود» به این برنمی‌گردد که نسبت دادن آن کارها به آن ملعون صحیح بوده و باید هم همین‌طور می‌بوده که هر پدیده‌ی ناپسندی به او نسبت داده می‌شد؛ بلکه به اصل نسبت داشتن(نه نسبت دادن)ِ هر پدیده‌ی ناپسندی به آن ملعون برمی‌گردد.

    -این را که در متن جواب داده‌ام. از پایین همین نوشته اگر بشمرید، سطر هفت و هشت جواب شماست. «بله. این هم درست که او بود که پایه‌ی بسیاری از پدیده‌های ناپسند بود، اما نه «هر پدیده‌ی ناپسندی».»


  2. […] به ایده‌ی پروفشنالی که داده‌بودم می‌خندیدم. امروز هم دعوت دودینگ‌هاوس باعث شد به یاد آن روز کلی بخندم. (البته بیشتر به یاد آن […]

  3. ی دوست شاید Says:

    ای ول چرخش انقلابی چه به اون نویسنده محترم و چه به شما که حس نوستالوژیک اون روزها رو که منتقل نکردین هیچ ی حس عجیب بمداد . یعنی باید با انقلاب کرده ها چی جوری برخورد کرد ؟


  4. […] (  + و  + و   + )   از نوستالژی های دهه فجر نوشته بودند و دعوت […]

  5. tarnamaa Says:

    این یعنی، آن آقا خیلی ماهر است. هم می خواهد انقلابی باشد و هم می خواهد نباشد. شاید فکر کرده ممکن است انتخابات ریاست جمهوری به گونه ای دیگر رقم بخورد!
    هر چه باشد، شما را همین جوری! لینکاندم.
    پایدار باشید.

    -کاش تصور خودتون رو از اون آقا هم می‌گفتید.


برای نوستالژی دهه فجر » بایگانی بلاگ » بر ساحل سلامت: نوستالژی متبلور در سرودهای انقلابی پاسخی بگذارید لغو پاسخ